English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3310 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
donna U عنوان مودبانه بانوان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mesdames U بانوان
ladiesand gentelmen U بانوان و اقایان
pelerine U خز پشت گردن بانوان
to make place for ladies U برای بانوان بازکردن
civilly U مودبانه
reverently U مودبانه
courteously U مودبانه
urbanely U مودبانه
genteely U مودبانه
politely U مودبانه
neglige U لباس توی خانه بانوان
gentlewomanlike U شایسته بانوان نجیب ومحترم
negligees U لباس توی خانه بانوان
n,glig,s U لباس توی خانه بانوان
negligee U لباس توی خانه بانوان
courteous U فروتن مودبانه
parliamentary language U زبان مودبانه
haute couturer U موسسه طراحی لباس ومد بانوان
pattern lady U بانویی که سرمشق بانوان دیگر باشد
he phrased it politely U بعبارت مودبانه انرادراورد
urbane U مقرون به ادب مودبانه
titles U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
title U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
eponym U عنوان دهنده عنوان مشخص
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
stbtitle U عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
appellative U عنوان
ground U عنوان
print U عنوان و..
printed U عنوان و..
prints U عنوان و..
heading U عنوان
rubric U عنوان
rubrics U عنوان
by way of remainder U به عنوان رد
captions U عنوان
capitulary U عنوان
head line U عنوان
life peer U عنوان
names U عنوان ها
life peers U عنوان
title U عنوان
epithet U عنوان
epithets U عنوان
name U عنوان
caption U عنوان
titles U عنوان ها
headword U عنوان
headwords U عنوان
topics U عنوان ها
subjects U عنوان ها
headings U عنوان
themes U عنوان ها
title U عنوان
headline U عنوان
subject [topic] U عنوان
topic U عنوان
headlines U عنوان
titles U عنوان
head U عنوان مبحث
naturals U حرکت در عنوان
berth U کسب عنوان
appropriation title U عنوان سپرده
doctorates U عنوان دکتری
doctorate U عنوان دکتری
appropriation title U عنوان اعتبار
honorifics U عنوان تجلیلی
honorific U عنوان تجلیلی
berthing U کسب عنوان
brand U عنوان تجارتی
branding U عنوان تجارتی
brands U عنوان تجارتی
natural U حرکت در عنوان
captions U عنوان دادن
caption U عنوان دادن
berthed U کسب عنوان
surname U لقب عنوان
surnames U لقب عنوان
head U سالار عنوان
berths U کسب عنوان
exempli gratia [e.g.] U به عنوان مثال
Distinguished . Titled. U صاحب عنوان
Under the title ( heading) of … U تحت عنوان ...
untitled U بدون عنوان
titlist U دارای عنوان
the hoy f. U عنوان پاپ
for example U به عنوان مثال
topic U عنوان سرفصل
topics U عنوان سرفصل
heading U عنوان گذاری
headings U عنوان گذاری
headings U عنوان سرصفحه
superscrible U عنوان روی
in a topic form U بصورت عنوان
nowise U به هیچ عنوان
possessory title U عنوان مالکیت
message heading U عنوان پیام
intitule U عنوان دادن به
heading U عنوان سرصفحه
on loan U به عنوان قرض
guize U روبند عنوان
exercise term U عنوان مانور
start of heading U شروع عنوان
head line U عنوان سرصفحه روزنامه
defending shampion U مدافع عنوان قهرمانی
misdirection U گمراهی عنوان غلط
titles U واگذارکردن عنوان دادن به
challenge round U مبارزه با صاحب عنوان
possession by title of ownership U تصرف به عنوان مالکیت
subhead U عنوان فرعی مقاله
superscription U عنوان روی پاکت
title block U قسمت عنوان نامه
title page U صفحه عنوان کتاب
streamer U عنوان چشمگیر مقاله
streamers U عنوان چشمگیر مقاله
short title U عنوان کوتاه شده
running head U خط عنوان هرصفحه در متن
rubricize U دارای عنوان قرمزکردن
rubricate U دارای عنوان قرمزکردن
subhead U عنوان جزء یا فرعی
clinches U کسب عنوان قهرمانی
titles U دارنده عنوان قهرمانی
clinch U کسب عنوان قهرمانی
lord U عنوان لردی دادن به
clinched U کسب عنوان قهرمانی
title U واگذارکردن عنوان دادن به
clinching U کسب عنوان قهرمانی
language U برنامهای که به عنوان مترجم
languages U برنامهای که به عنوان مترجم
lords U عنوان لردی دادن به
title U دارنده عنوان قهرمانی
residentship U اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
letterheads U عنوان چاپی بالای کاغذ
running title U عنوان کوچک هر یک ازصفحات کتاب
to readdress a letter U عنوان نامهای را عوض کردن
Take it as a souvenir! U این را به عنوان سوغاتی بردار!
What is the title of the book ? U عنوان این کتاب چیست ؟
letterhead U عنوان چاپی بالای کاغذ
superscription U عنوان نوشته روی چیزی
short title U عنوان یارمز مخفف یا کوتاه
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان رتبه ای]
nontitle U مسابقه بدون عنوان قهرمانی
dominie U عنوان کشیشان کلیسای هلند
headings U عنوان یا نام متن در فایل
headings U سمت سینه ناو عنوان
heading U عنوان یا نام متن در فایل
heading U سمت سینه ناو عنوان
to function as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
to serve as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
titleholder U صاحب سند مالکیت دارای عنوان
keep in trust U به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
they call him mister U یک اقایی است که عنوان یا لقب ندارد
prifix U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
prifixal U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
rematch U مبارزه برای کسب عنوان قهرمانی
defacto recognition U به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
smear word U عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
hold down U نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
dauphin U عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
pabulum U [هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
He works as engineer. U او [مرد] به عنوان مهندس کار می کند.
interfaces U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
interface U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان نماینده کسی]
mercury delay line U تولید می شد و به عنوان ورودی برمی گشت
to have a title [ to be titled] U لقب دار [صاحب عنوان] بودن
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. U هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
Do you want to go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
Will you go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
He gets paid wering different hats . U به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
background U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
electronic U موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
backgrounds U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
block U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
to speak on behalf of [as representative] U از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
unipolar U که به عنوان کنتررل جریان متغیر به کار می رود.
blocked U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
blocks U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
represented U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represent U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
an open letter U نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
represents U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
initialing U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialled U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialling U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
gulp U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
initials U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialed U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
to go out U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
The Catholic Church springs [comes] to mind as an obvious example. U کلیسای کاتولیک به عنوان یک نمونه بارز به ذهن می آید.
Christmas comes but once a year. <proverb> U جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
rent U ان چه که به زمین به عنوان یکی ازعوامل تولید تعلق می گیرد
polar U سیستم معرفی موقعیتها به عنوان زاویه و فاصله از مبدا
macroelement U تعداد داده ها که به عنوان یک عضو در نظر گرفته می شوند
initial U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
to date U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
primary products U محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
Recent search history Forum search
1olivine
1etaye namayandegi اعطای نمایندگی
1The motherboard is also often referred to as the main board.
1ماست چی معنی دارد
2single gas
2single gas
1to as
1زنه شوهر دار
1she kept the polite small talk going.
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com